در شهر “میانه” نوجوانی باهوش تمام کتابهای استادش را آموخته و چشم بسته آن ها را برای دیگر شاگردان می خواند .
استادش به او گفت به یک شرط می گذارم در امر آموزش دادن مرا کمک کنی شاگرد
پرسید چه امری ؟، استاد گفت آموزش بده اما نصیحت مکن . شاگرد گفت چرا
نصیحت نکنم . استاد پیر گفت دانش در کتاب هست اما پند آموزی احتیاج به
تجربه و زمان دارد که تو آن را نداری خرد نتیجه باروری دانش و تجربه است .